در طول تاریخ، دین مهمترین جنبه حیات انسانها بوده است. دینزدایی در جهان، پدیده جدیدی است که در اروپای قرن نوزده در واکنش به سلطه دینی قرون وسطا شکل گرفت و با عنوان سکولاریسم تعریف شد؛ در حالیکه بیشتر متفکران اجتماعی قرن نوزده، زوال یا دستکم حاشیهنشینی دین از حیات اجتماعی را پیشبینی میکردند. در نیمه دوم قرن بیستم، دین نضج گرفت و تجدید حیات یافت. بر این اساس، متفکران اجتماعی به بازسازی پیشبینیهای قبلی پرداختند. این بار، کمتر متفکری زوال دین را پیشبینی میکند. بیشتر صاحبنظران معتقدند بهوسیله فرایند جهانیشدن، ادیان به هم نزدیک شده، ابعاد معنوی، تقویت و ابعاد رفتاری تضعیف خواهد شد. نگارنده با استناد به روشهای مرسوم که پیشبینی را از پیشگویی متمایز میکند، پیشبینی مینماید هر چند ارتباطات میانفرهنگی، ادیان را به لحاظ محتوایی به هم نزدیک خواهد کرد، اما این تقارب به مفهوم وحدت نیست؛ بلکه تمایزهای اسمی تقویت شده است و جوامع مختلف، هویت خویش را بر اساس دین تعریف خواهند کرد؛ زیرا فرایند جهانیشدن، نقش قومیت، ملیت، جغرافیا و زبان را در هویتبخشی جوامع تضعیف میکند؛ در حالیکه هویتیابی از نیازهای اساسی جوامع میباشد؛ از این روی "دین" در جایگاه تنها عنصر هویتبخش تقویت میشود. احتمالاً با دینداران متعصبی مواجه خواهیم شد که بدون نیاز به تکرار مناسک، سنت خویش را حفظ میکنند. البته فرایند مذکور، قبل از تحقق جامعه جهانی مهدوی بوده و مقدمهای برای ظهور منجی عالم بشریت است.