از آنجا که اعتقاد به مهدی موعود، همزاد اسلام بوده و بارزترین تجلّی را در بشارتهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشته است؛ فرقههای اسلامی در پذیرش آن اتفاق نظر دارند. بدیهی است سوء استفاده برخی از مدعیان که نوعا برای کسب قدرت و مشروعیت، به این آموزه دینیِ اصیل تمسّک جستهاند، نباید به عنوان دلیلی بر نادرستی اصل مهدویت تلقی شود. متأسفانه بیشتر مستشرقین، توان تفکیک میان حقیقت مهدویت و سوءاستفادههای صورت گرفته از آن را نداشته و در پژوهشهای تاریخی خود، این دو را به هم آمیختهاند.البته این موضوع تا حدّی طبیعی است؛ زیرا کم نبودهاند کسانی که در طول تاریخ، سخن از مهدویت گفته و آن را در جهت مقاصد خود به کار بستهاند؛ به گونهای که مستشرقین به این ذهنیت رسیدهاند که این بحث پیش از آن که یک واقعیت باشد، دسیسه و بهانهای در دست معترضین و مخالفین سیاسی بوده است. مقاله پیش رو کوشیدهاست با بررسی و نقد برخی اظهارات اسلامشناسان غربی، که در دایرةالمعارفهای معتبر درج گردیده، در جهت رفع ابهامات و تصحیح نگرش آنان اقدام کند.